مهديارمهديار، تا این لحظه: 14 سال و 11 روز سن داره

مهدیار نفسمونه

یادگاری های به جا مونده از عید

برای مهدیارم امسالم مثه سالای قبل چون بابایی آماده باش بود بهش اصلا مرخصی ندادن و جایی نتونستیم بریم ولی کی به جاش عروسی و جشن تولد رفتیم. این تولد بهترین داداش دنیاست خان دایی محمد و مهدیار خان بعد تولد داداشی رفتیم سید یبر.بعد از زیارت متوجه شدم که تو نیستی.با زن دایی پروانه اومدیم پشت زیارتگاه دنبالت که دیدم اونجایی گفتم مامانی کجا رفته بودی ترسیدم؟و تو جواب دادی مامانی دنبال سی دیه بت بودم نیستش کجایه؟چقدر من و زن دایی خندیدیم فردای همون رفتیم ابوذر.تو این عکس تو داداشی اهورا در حال زیارت هستین. اینجا هم که توی صحن زیارتگاه یه غرفه واسه نقاشی کودکان بود تا دیدیش زودی رفتی بالا و یه کم...
17 فروردين 1392

نوروزت مبارک بهترینم ...

بـنام خداي بهار آفرين بهار آفرين را هزار آفرين به جمشيد و آيين پاکش درود که نوروز از او مانده در ياد بود   براي مهديار عزيزم    گل پسرم امسال درک بهتري از عيد داشتي.خريد ماهي به عهده تو بود به قول خودت يه ماهي خريدي که عروس بود. ده دقيقه مونده به سال تحويل نزدیک بود اين عروس کوچولو رو بکشي که بابايي به موقع به داد عروس کوچولوت رسيد.از بس که بدو بدو کردي دور سفره اینجا یعنی ژست گرفتی (بدون اینکه چیزی بهت بگیم) این سفره ی عیدمونه که به کمک تو درستش کردم هول هولکی غذای روز عیدمون که نفهمیدم کی بهش دستبرد زدی عزیزم ...
13 فروردين 1392
1